۱۶۷ بار خوانده شده

فصل ۹۱

در مبادی عشق نعره و خروش و بانگ و زاری بود و این نقصانست در تحمل بار عشق زیرا که وجود هنوز قابل بار تحمل عشق نشده بانگ و خروش برآرد و گاه گاه بار کار از دوش بیندازد ماجَزاءُ مَن اَرادَ بِاهَلِکَسُوءاچون بکمال رسد خواهد که هرچه در عالم است برخود گیرد اگرچه در تحمل آن بمیرد وَحَمَلَها الانسانُ در بحر آن طلب و در هستی عشق هودج کبریا بردارد ولکن یَسعَنی قَلْبُ عَبدِیَ المؤمِن اَلانَ حَصْحصَ الْحَقّ اَنَارراوَدْتُهُعَن نَفْسِهِ وَانَّهُ لَمِنَ الصّادقین.

اول چو مرا عشق تو در کار آورد
با بانگ وخروش بر دربار آورد

اکنون چو خموش گشتم از غایت عشق
برداوز میان یقین و پندار آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۹۰
گوهر بعدی:فصل ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.