۱۶۴ بار خوانده شده

فصل ۹۰

در ابتدا عاشق بگفت و گوی درآید پس در جست و جوی آید پس دل از خود بکلی برگیرد و پروانه وار خواهد که در پیش او میرد یعنی اول ذاکر بود پس طالب شود پس عشق برو غالب شود اینجا ذکر هستی بود و طلب نیستی، درین مقام هستی راه بودو نیستی پیشگاه اما نه آن نیستی که محرومی نام اوست آن نیستی که همه هستی‌ها غلام اوست اما بنسبتی دیگر و این مشهور است که هستی راه است و نیستی منزل چنانکه آن محقق دقیق النظر گفته است:

دیدم اندر مدار کار آنگاه
سرّهستی و نیستی ناگاه

بود ما را یقین که عاشق را
نیستی منزلست و هستی راه

نیست جز نیستی ره عاشق
ناگه هستی بیامد از درگاه

در شهادت به بین کزین معنی
لانخست آمد آنگه الا اللّه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۸۹
گوهر بعدی:فصل ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.