هوش مصنوعی: متن درباره دو داستان عرفانی است که در آنها عاشقان به دلیل حضور محبوب خود، درد و رنج را تحمل می‌کنند. در اولی، عاشقی پس از هزار تازیانه از پای درنیامد چون محبوبش حاضر بود. در دومی، عیاری که دست و پایش قطع شده بود، خوشحال بود چون محبوبش ناظر او بود. متن به مفاهیم عرفانی مانند مشاهدۀ حق، تسلیم در برابر عشق الهی، و ظهور حقیقت اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، اشاره به صحنه‌های درد و رنج ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر نامناسب باشد.

فصل ۹۳

عاشقی را در شریعت بغداد هزار تازیانه زدند از دست نشد و از پای درنیامد واصلی بدو رسید او را از آن حال پرسید گفت محبوب مرا حاضر بود و من بقوت مشاهدۀ او این تحمل کردم. یکی را از عیاران چهار دست و پای بیرون کردند او از آن بی خبر بود یکی بدو رسید او را از آن حال پرسید دید که خوش میخندد گفت آن چه طربست گفت از این طرب چه عجب است گفت محبوب من حاضرستو بعین رعایت در من ناظر مرا قوت مشاهدۀ او مغلوب کرده است و شدت ظهور او مرا از آن محجوب کرده است:

او بر سر قتل و من در او حیرانم
کان راندن تیغش چه نکو می‌راند
این معنی را در سرّ لَاُقَطَّعَنَّ اَیْدیَکُمْ وَاَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ و جواب فَاقضِ مااَنْتَ قاضٍ.. بباید طلبید تا موجب مزید شوق گردد بعزت اللّه که چون جارحۀ مجازی روی ببطلان آرد حقیقی روی در ظهور آرد بی یَسْمَعُ وَبی یُبصِرُ و بی یَمْشی و بی یَنطِقُ جمال نماید این بغیر ذوق فهم نتوان کرد:

این راه حقیقتست و هرتر دامن
با هستی خود کجا قدم داند زد
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۹۲
گوهر بعدی:فصل ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.