هوش مصنوعی: این متن به توصیف عشق حقیقی می‌پردازد که در دل پنهان است و با ظهورش، صفات معشوق یا جمالش آشکار می‌شود. عشق با درد، وجع و احتراق همراه است و مانند آتشی است که جان را می‌سوزاند. نویسنده عشق را با عذاب گور مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که عاشق در رنج و بی‌قراری به سر می‌برد، در حالی که اطرافیان از درد او بی‌خبرند و حتی گاهی با ملامت، بر دردش می‌افزایند. معشوق نیز گاه عاشق را دور می‌کند و عاشق ناچار به صبر و تحمل درد فراق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی درباره عشق است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مقایسه عشق با عذاب گور ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نگران‌کننده باشد.

فصل ۹۹

عشق آنست که در کانون دل مکنون است ظهورش بشنید و صف معشوق بود یا بدید جمالش و از آن است که دل از درد و وجع و احتراق در نالش باشد دایماً زیرا که آتش ظاهر ارکان سوزد و این آتش جان سوزد همانا نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ الّتی تَطَلِعُ عَلَی الْأفئِدةِ عبارت ازین آتش بود و مثال او در اعتقاد عذاب گورست مرده در عذاب گور متألم و سوخته و متوجع و دردمند، و آتش و ضرب پدید نه همچنین درد و وجع و تألم و احتراق عشق موجود و اسباب آن ناپیدا، عاشق بیخواب و بی قرار و بی‌آرام می‌نالد و می‌زارد خلق بیخبر نمک ملامت بر جراحت او می‌پاشند و در هنگام سوزش او خاموش می‌باشند و بدان راه نبرند عجب تر آنست که معشوق گوید دور باش:

غیرت آمد بر دلم زد دور باش
یعنی ای نااهل ازین در دور باش
هر آینه بیچاره را صبر پیشه باید کرد و خود را زیر تیشه باید کرد تا آنچه از احکام عشق برو رود بی او بود تا او را ملوم و خاسر نبود می‌گوید:

از من ببرد هر چه ببازم چکنم
وانگه بدرد پردۀ زارم چکنم

چون نیست وصال حضرتش در خور من
با درد فراق اگر نسازم چکنم
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۹۸
گوهر بعدی:فصل ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.