۲۰۴ بار خوانده شده

فصل ۱۰۵

بحقیقت آنچه از معانی انسانی قابل عشق است همراز عالم معشوق و هم ملازم عتبۀ عزت معشوق است او را بعد نبود از فرط قرب و این سری غامض است مجدالدین طالب قَدَّسَ اللّهُ روُحَهُ گفته است:

خواهم که مرا خود غم او خو باشد
گر دست دهد غمش چه نیکو باشد

هان ای دل بیدل غم او دربرگیر
تا چشم زنی خود غم او او باشد
ای برادر آن معنی که قابل عشق است از فرط قرب بخواب مبتلا نشود و او را بیداری چون محبوب لازمۀ وجود است بلکه او بمحض عنایت او در هودج شهودست اما در خواب آه و هزار آه جان خون گرفته چون مطالعۀ آینۀ صفای دل کند؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۱۰۴
گوهر بعدی:فصل ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.