۲۰۱ بار خوانده شده

فصل ۱۱۳

بیابان بی پایان عشق مردم خوار است اگر عاشقی را برگ مسافرت بود دست در شاخ بیمرادی زند بلکه نهال هستی از چمن وجود برکند و در دریای نیستی افکند:

در بادیه گر هیچ سفر خواهی کرد
بر آتش عاشقی گذر خواهی کرد

در آرزوی لعبت حسنش بدو دست
رخساره پر از خون جگر خواهی کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۱۱۲
گوهر بعدی:فصل ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.