۲۰۲ بار خوانده شده

فصل ۱۵۵

هیچ روزی که بر عاشق گذرد مبارکتر از آن روز نبود که او را در نظر معشوق یابند بردار برآمده و منتظر کشف اسرار شده در آن حال که آن واصل را بردار برآوردند موحدی باو رسید پرسید مَا الْمَحَبَّةُ فَقال هذا اَوّلُ قَدَم مِنْهُ:

گفت خوبان چو پرده برگیرند
عاشقان پیششان چنین میرند
آن روز دار مینمود اما او را روز بار بود چون در نظر یار بود:

حلاج دلا که مقتدای کارست
بردار همی گفت که روز بارست

از یار هر آنکسیکه برخوردارست
جانش بر یار و تنش برداست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل ۱۵۴
گوهر بعدی:فصل ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.