۱۸۰ بار خوانده شده

بخش ۱

بسم اللّه الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذی نَوَّرَ قُلُوبَ اَوْلِیایِهِ بِلَطائِفِ اَنْوارِه وَ جَعَلَ سَرایِر اَحِبّائِهِ وَبَواطِنَهُمْ کُنُوزَ اسْرارِهِ وَکَشَفَ عَنْ عُقُولِ اَصْفِیائِهِ حُجُبَ الطُغْیانِ وَاَسْتارَه وَالَّصلوةُوَالسَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِه وَنَبِیِّهِ وَخَیرَتِهِ مِنْ اَخْیارِهِ وَعَلی آلِهِ وَاَصْحابِهِ وَاَعْوانِه وَاَنْصارِه وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً. شکر و سپاس و ستایش بی‌قیاس و حمد بی‌نهایت و ثنا و مدیح بی‌غایت آفریدگار مصنوعات و صانع مخلوقات را تعالی و تقدّست صفاتُه، آن خداوندی که بی‌غرض و علت و طلب فایده و خَیرَت، بل کی به محض کرم و کمال عنایت و لطف و اظهار قدرت بی‌نهایت، عالم را بیافرید و بانواع غرایب و بدایع آن را مخصوص گردانید و یکی از آن جمله آنک از مشتی خاک آدم صفّی را که پدر آدمیان و مُستَمدُّ عالمیانست، بیافرید، و سالها میان مکه و طایف، قالب سرشتۀ او را ازحَمَاء مسنون بگذاشت تا چون از عالم مشیت وی را استعداد روح و استکمال نفس انسانی حاصل گشت، به زیور و َنفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحی قالب او را بیاراست و اسم انسانیت بر وی اطلاق فرمود و چون انسان و انس و مؤانست کلماتی انداز حروف متناسب مرکّب، حکمت بالغه اقتضا کرد کی وی را بمونسی محتاج گردانید تا وحشت انفراد به مؤانست آن مونس از خویشتن دفع کند. پس حوا را که ام البشر بود از پهلوی چپ وی بروجه ابداع و سبیل اختراع، پدید آوردو شهوت را که از عوارض نفس حیوانیست در نهاد ایشان مرکّب گردانید تا بواسطۀ آن عارض میان ایشان قاعدۀ توالد و تناسل مستحکم گشت وچندین هزار آدمی در حدود زمین و بسیط خاک ظاهر و پیدا و معیّن و مبیّن شد، هر صنفی بصفتی مخصوص و هر طایفۀ به خاصیتی موصوف، و هر قومی را زفانی و لغتی مخالف آن دیگر، اصل یکی و فروع و شعب در اصل نامتناهی، تا بر کمال قدرت آفریدگار دلیل دالّ و برهان باهر باشند.

و فِی کُلِّ شَیءٍ لَهُ آیةٌ
تَدُلُّ عَلی اَنَّهُ واحِدٌ
و گزیده‌ترین فرزندان آدم صفی انبیا و رسل را تقدیر کرد و چون آن طایفه میان معبود و عباد و میان خالق و مخلوقات، وسایط آمدند، نفوس ایشان را در کمال تجرّد و درترفع به درجۀ تقدیر فرمود کی بصورت با خلق باشند و به صفت با حقّ جلّ جلاله تا آنچ از حقّیقت حقّست اقتباس کنند و به خاصیت نور نبوت ببینند خلایق را بدان ارشاد و هدایت واجب دارند، و از غوایت و ضلالت تحرز فرمودن و از لوازم شمرند، تا از غمرات جهل و تیه تحیّر بساحل نجات و شطّ رشد بنشانند و ازدرجۀ حیوانی به حد نطق و صفت انسانی مخصوص گردند و پس از طبقۀ انبیا، اولیا را که اصحاب کرامات و ارباب مناجات و مقامات‌اند، و اندر راه معنی برسل و انبیا نزدیک، و فرق میان آن طایفه و طبقۀ انبیابیش از آن نیست که نبی در یک حال به صفت با حقّ تواند بود و بصورت با خلق، و ولی را مشغولی به حقّ از مشغولی به خلق مانع آید ودیگر آنک نبی مأمور بود به دعوت و ارشاد و ولیّ از آن جمله معاف، به کمال کرم و نهایت حکمت ایجاد فرمود، چه بهر وقت و در هر قرن بعثت رسل و قاعدۀ رسالت تعذری دارد اما بهر وقت وجود اصحاب کرامات و ارباب مقامات متصور تواند بود تا چون خلایق بر احوال و اقوّال و حرکات و سکنات ایشان وقوف یابند و از عالم صورت روی به عالم معنی آرند و معلوم ایشان گردد کی بیرون این جهان صورت نمای بی‌معنی عالمی دیگرست کی آدمی را از جهت آن آفریده‌اند تا درین عالم زاد راه آن عالم بسازد و استعداد اتصال بدان خود را حاصل کند و اگر بدرجۀ ملایکۀ روحانی نتواند رسید از درجۀ بهایم و طبقۀ حیوانی ترفع گیرد ٭
و بعد از حمد و سپاس و شکر بی‌قیاس معبود را عزت کبریاؤه، فراوان صلوات و تحیات و درود و آفرین از میان جان بواسطۀ سر زفان بروان مقدس و تربیت مطهر و روح پاک و روضۀ معطر سید انبیا وقدوۀ اصفیا محمد مصطفی صلوات اللّه و سلامه علیه متصل باد، اتصالی که انقطاع آن بی‌سکون اجرام سماوی و حرکت اوتاد زمین صورت نبندد، و بعد از درود بر سید عالم علیه السلام هزاران تحیت و آفرین بروان پاک صحابۀ طیبین و اهل بیت او، کی هریک نجوم آسمان هدایت و شموع انجمن رشد و عنایت بودند، علی مرور الایام و تعاقب الشهور و الاعوام و اصل و متصل باد، آمین یارب العالمین٭
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:بخش ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.