هوش مصنوعی:
شیخ مورد نظر همواره به مساجد میرفت و اموال و مقام خود را در راه درویشان و مردم میبخشید. او در مشکلات به نزدیک پیربوالفضل حسن در سرخس میرفت و راهنمایی میگرفت. گفته میشود که شیخ در سفرهایش به سرخس در هوا معلق میشد، اما تنها اهل تصوف این را میدیدند. یکی از مریدان پیربوالفضل به نام احمد، شیخ را در حال پرواز دید و پیربوالفضل به او گفت که تا پایان عمر نابینا خواهد شد، که این پیشبینی محقق شد. شیخ پس از مدتی مجاهدت، نزد پیربوالفضل حسن رفت و یک سال تحت تعلیمات سخت او قرار گرفت. سپس خرقه تصوف را از بوعبدالرحمن سلمی دریافت کرد که سلسلهٔ آن به امام علی(ع) و پیامبر اسلام(ص) میرسد. پس از دریافت خرقه، پیربوالفضل به او گفت که اکنون آماده است تا به میهنه بازگردد و مردم را به خداوند دعوت کند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و کراماتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسن قابل درک نباشد. همچنین، برخی از موضوعات مانند نابینا شدن احمد ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
بخش ۱۲
پس شیخ ما پیوسته مساجد میرفتی و مال و جاه خویش در راه درویشان و خلق بذل میکردی، اگر خود لقمۀ نان بود، و چون چیزی بروی مشکل شدی پای برهنه به نزدیک پیربوالفضل حسن شدی به سرخس، و اشکال برداشتی و باز آمدی
و از شیخ عبدالصمد، کی از مریدان شیخ بود، به روایتی درست آمده است کی: بیشتر اوقات درین حالت که شیخ به سرخس میشدی، در هوا معلق میرفتی میان آسمان و زمین، ولکن جز ارباب تصوف ندیدندی و پیر بوالفضل مریدی داشت احمد نام، روزی شیخ را، دید که در هوا میآمد، به نزدیک پیر بوالفضل در شد و گفت بوسعید میهنی میآید، و در میان آسمان و زمین پیر بوالفضل گفت تو آن بدیدی؟ گفت بدیدم. گفت از دنیا بیرون نشوی تا نابینا نگردی. شیخ عبدالصمد گفت که احمد درآخر عمر نابینا شد چنانک پیر بوالفضل اشارت کرده بود
چون شیخ ما مدتی برین صفت مجاهدت کرد، پیش بوالفضل حسن شد به سرخس، و یکسال دیگر پیش وی بود. و پیر او را بانواع ریاضتها فرمود.
پس پیر بوالفضل شیخ را بوعبدالرحمن سلمی شد و خرقه از وی فراگرفت و شیخ عبدالرحمن سلمی از دست ابوالقسم نصرآبادی و او از دست شبلی و او ازدست جنید و او از دست سری سقطی و او از دست معروف کرخی و او از دست جعفر صادق و او از دست پدر خویش محمد باقر و او از دست پدر خویش علی زین العابدین و او از دست پدر خویش امیرالمؤمنین حسین و او از دست پدر خویش امیر المؤمنین علی بن ابی طالب رضی اللّه عنهم اجمعین و او از دست محمد مصطفی صلوات اللّه و سلامه علیه چون شیخ ما خرقه گرفت پیش بوالفضل حسن آمد بوالفضل گفت اکنون تمام شد. با میهنه باید شد و خلق را بخدای تعالی خواند و پند داد.
و از شیخ عبدالصمد، کی از مریدان شیخ بود، به روایتی درست آمده است کی: بیشتر اوقات درین حالت که شیخ به سرخس میشدی، در هوا معلق میرفتی میان آسمان و زمین، ولکن جز ارباب تصوف ندیدندی و پیر بوالفضل مریدی داشت احمد نام، روزی شیخ را، دید که در هوا میآمد، به نزدیک پیر بوالفضل در شد و گفت بوسعید میهنی میآید، و در میان آسمان و زمین پیر بوالفضل گفت تو آن بدیدی؟ گفت بدیدم. گفت از دنیا بیرون نشوی تا نابینا نگردی. شیخ عبدالصمد گفت که احمد درآخر عمر نابینا شد چنانک پیر بوالفضل اشارت کرده بود
چون شیخ ما مدتی برین صفت مجاهدت کرد، پیش بوالفضل حسن شد به سرخس، و یکسال دیگر پیش وی بود. و پیر او را بانواع ریاضتها فرمود.
پس پیر بوالفضل شیخ را بوعبدالرحمن سلمی شد و خرقه از وی فراگرفت و شیخ عبدالرحمن سلمی از دست ابوالقسم نصرآبادی و او از دست شبلی و او ازدست جنید و او از دست سری سقطی و او از دست معروف کرخی و او از دست جعفر صادق و او از دست پدر خویش محمد باقر و او از دست پدر خویش علی زین العابدین و او از دست پدر خویش امیرالمؤمنین حسین و او از دست پدر خویش امیر المؤمنین علی بن ابی طالب رضی اللّه عنهم اجمعین و او از دست محمد مصطفی صلوات اللّه و سلامه علیه چون شیخ ما خرقه گرفت پیش بوالفضل حسن آمد بوالفضل گفت اکنون تمام شد. با میهنه باید شد و خلق را بخدای تعالی خواند و پند داد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱
گوهر بعدی:بخش ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.