هوش مصنوعی:
خواجه بوعلی فارمدی نقل میکند که در سفر از طوس به میهنه در همراهی شیخ بوسعید، مار بزرگی ظاهر شد و مردم ترسیدند. شیخ از اسب پیاده شد و مار به او احترام گذاشت. شیخ توضیح داد که سالها با این مار در کوه همصحبت بوده و مار برای تجدید عهد آمده است. شیخ اشاره کرد که هرکس خلق نیکو داشته باشد، همه چیز با او به نیکی رفتار میکند، مانند ابراهیم که آتش برایش سرد شد.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک بهتر، به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، وجود موجودات خیالی مانند مار بزرگ ممکن است برای کودکان کمسنوسال ترسناک باشد.
حکایت شمارهٔ ۱۰۰
خواجه بوعلی فارمدی گفت وقتی از طوس در خدمت شیخ بوسعید بمیهنه میآمدیم با جمعی بسیار در خدمت شیخ،، ماری عظیم پیش باز آمد و همه بترسیدیم و بگریختیم. چون نزدیک رسید شیخ از اسب فرود آمد و آن مار در خدمت شیخ در خاک مراغه میکرد یک ساعت بود پس گفت زحمت کشیدی بازگرد. آن اژدها باز گشت و روی بکوه نهاد جمع بخدمت شیخ آمدند و گفتند ای شیخ این چه بود؟ شیخ گفت چند سال با یکدیگر صحبت داشتهایم درین کوه اکنون خبر یافت که ما گذر میکنیم، بیامد و عهد تازه گردانید وَاِنَّ حُسنَ العَهدِ مِنَ الایمان. پس شیخ گفت کرا خلق بود همه چیز او را بخلق پیش آید چنانک ابرهیم صلوات اللّه و سلامه علیه که راه او خلق بود لاجرم آتش پیش او بخُلق باز آمد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.