هوش مصنوعی:
در زمان شیخ، درویشی بود که تمام کارهای سخت را برای خدا انجام میداد. یک روز که در حال کار در گل بود، نزد شیخ آمد و گفت که نمیتواند این کارهای سخت را بدون تحسین شیخ ادامه دهد. شیخ از راستی او خوشش آمد و پس از آن هرگاه درویش را در حال کار میدید، او را تحسین میکرد و درویش از این تحسینها خوشحال و قوی میشد.
رده سنی:
12+
محتوا دارای مفاهیم اخلاقی و عرفانی است که برای درک بهتر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، داستان ساده و قابل فهم است ولی ممکن است برای کودکان کمسنوسال جذابیت یا درک کامل را نداشته باشد.
حکایت شمارهٔ ۲
در روزگار شیخ قدس اللّه روحه العزیز درویشی بودی کی همۀ خدمتهای خشن او کردی. یک روز کارگل میکرد و دست و پای در گل داشت، همچنان از میان کار بیرون آمد و به خدمت شیخ آمد و گفت ای شیخ من این همه کارهای سخت برای خدای نمیتوانم کرد! طمع میدارم کی شیخ احسنت و زهی میکند و به تحسین مددی میفرماید. شیخ را خوش آمد از راستی آن درویش و گفت چنان کنیم. بعد آن چون شیخ میدیدی کی درویش کاری میکردی او را تحسین کردی و او بدان خوشدل بودی و قوت گرفتی.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.