۱۸۲ بار خوانده شده
در آن وقت کی شیخ بطوس بود روزی با خواجه امام بوالحسن راوقی نشسته بودی و سخنی میگفتند. و شیخ را مهمی در پیش بود، ایشان در آن سخن بودند کی آن مهم شیخ ساخته شد. شیخ را برزفان برفت کی کارهای ما خدای ساز باشد! آنگه گفت کی الحمدلله رب العالمین. خواجه بوالحسن راوقی گفت ای شیخ پس کار ما دروگر میتراشد؟ شیخ گفت نه ولکن کار شما را شما در میان باشید و گویید من چنین کردم و چنین کنم و چنین میبایست کرد، پس کار شما هم خداساز باشد و لکن شما گویید کی ما هستیم و لکن کار ما را ما در میان نباشیم.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.