هوش مصنوعی: شیخ بوسعید در نشابور در حال سخنرانی بود و در میان سخنانش گفت «لیس فی الجبة الا الله» و انگشت خود را به سینه‌اش اشاره کرد. این عمل باعث شد مشایخ حاضر، از جمله بومحمد جوینی و ابوالقسم القشیری، تحت تأثیر قرار گیرند و خرقۀ خود را به نشانۀ احترام پاره کنند. تنها بخشی از کرباس که نشان انگشت شیخ بود، حفظ شد و توسط خواجه بوالفتح و فرزندانش نگهداری می‌شد تا اینکه در دوران فترت غز از بین رفت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و تاریخی است که برای درک آن نیاز به آگاهی از زمینه‌های فرهنگی و مذهبی دارد. همچنین، زبان متن ممکن است برای خوانندگان جوان پیچیده باشد.

حکایت شمارهٔ ۲۰

یک روز شیخ بوسعید قدس اللّه روحه العزیز در نشابور مجلس می‌گفت. چون در سخن گرم شد، در میان سخن گفت لیْسَ فی الجبّةِ سِوَی اللّه و انگشت مسبحه برآورد در زیر جُبۀ کی پوشیده بود، اینجا کی سینۀ مبارک او بود انگشت مبارکش بجبه برآمد و بسیار از مشایخ حاضر بودند چون بومحمد جوینی و چون استاد امام ابوالقسم القشیری و استاد اسماعیل صابونی و مشایخی دیگر از بزرگان کی کسی برین سخن اعتراض نتوانست کردن و همه را وقت خوش شد چنانک بی‌خویشتن شده بودند و به موافقت شیخ همه مشایخ خرقها در میان نهادند و چون شیخ مجلس تمام کرد و از تخت نزول فرمود جبۀ شیخ و خرقهای مشایخ پاره کردندو همه مشایخ اتفاق کردند که آن یک گز کرباس کی نشان انگشت شیخ بر آنجا بود پاره نکنند و بنهند تا بهر وقت صادر و وارد آنرا زیارت می‌کنند و آن در دست خواجه بوالفتح شیخ و فرزندان وی بود و تا فترت غز بر جای بود و در آن فترت با دیگر تبرّکهای عزیز ضایع گشت.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.