هوش مصنوعی: خواجه عبدالکریم، خادم خاص شیخ بوسعید، خاطره‌ای از کودکی خود نقل می‌کند که پدرش او را برای خدمت به شیخ آورد. شیخ با اشاره به خاشاک روی زمین، درس اخلاقی مهمی به او می‌دهد: دنیا و آخرت مانند این خاشاک بی‌ارزش هستند و برداشتن مزاحمت از راه، کمترین درجه ایمان است. سپس تأکید می‌کند که هرچه غیر از خدا باشد بی‌ارزش است و تنها حضور خداوند مهم است.
رده سنی: 12+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که برای درک عمیق‌تر، به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از تمثیل و زبان نمادین ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

حکایت شمارهٔ ۲۶

خواجه عبدالکریم کی خادم خاص شیخ بود و از نشابور بوده است، گفت من کودک بودم کی پدرم مرا بخدمت شیخ بوسعید آورد. چون پدرم بازگشت و من بخدمت شیخ باستادم چشم شیخ بررواق خانقاه بر خاشاکی افتاد انداخته، شیخ اشارت کرد که بیار. من پیش شیخ بردم، شیخ گفت بزبان شما این را چه گویند؟ گفتم خاشه. گفت بدانک دنیا و آخرت خاشۀ این راه است، تا از راه برنداری بمقصود نرسی کی مهتر عالم علیه السلام چنین فرمود کی ادناها اِماطَةُ الْاذی عن الطَّریقِ. کمتر درجۀ از درجۀ ایمان آنست که خاشه از راه برداری، پس گفت هرچ نه خدای رانه چیز، و هر که نه خدای را نه کس! آنجا کی تویی همه دوزخست و آنجا کی تونیستی همه بهشت است.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.