هوش مصنوعی:
مریدی از عراق با هدیهای برای شیخ میآید و تصور میکند شیخ از هدیه خوشحال خواهد شد. شیخ با پاره کردن هدیه و آویختن آن به خارها، به مرید نشان میدهد که دنیا برای او ارزشی ندارد. این عمل باعث توبه مرید و تبدیل شدن او به یکی از عزیزان طایفه میشود.
رده سنی:
14+
مفهوم دنیاگریزی و درسهای اخلاقی متن نیاز به درک عمیقتری دارد که برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از نمادها و مفاهیم عرفانی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
حکایت شمارهٔ ۲۷
مریدی از مریدان شیخ از عراق بخدمت شیخ میآمد. شیخ را جامهای نیکو میآورد و همه راه با خویشتن در پندار میبود کی شیخ را عظیم خوش خواهد آمد ازین تحفها. چون بیک فرسنگی میهنه رسید شیخ گفت ستور زین کنید. چون اسب زین کردند شیخ برنشست و جمع در خدمتش به صحرا رسیدند، درویش را پنداری کی بود زیادت شد و بدین تصور حب دنیا در دل او زیادت شد و پیش شیخ آمد و در پای شیخ افتاد. شیخ گفت آن جامها که جهت ما آوردۀ بیار. درویش در حال جامها به خدمت آورد. شیخ بفرمود تا آن همه جامها را پاره پاره کردند و بر هر خار بنی پارۀ ازآن بیاویختند درویش چون بدید منفعل شد و عظیم شکسته شد. شیخ بدین حرکت بدو نمود کی دنیا را به نزد ما چه قیمت است و آن پنداشت تو به سبب این جامها همه دنیاپرستی بوده است. و این طایفه میباید کی نه بدنیا فرود آیند و نه بعقبی بازنگرند. دنیا بر دل آن درویش سرد گشت و چون بمیهنه رسید پرورش یافت و از عزیزان این طایفه شد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.