هوش مصنوعی:
در زمان حضور شیخ در بقاین، مردی بزرگ به نام محمد قاینی همواره با شیخ همراه بود و در مجالس سماع شرکت میکرد. در یکی از این مجالس، هنگام اذان نماز، محمد قاینی به نماز رفت، اما شیخ ادامه داد و گفت که ما در حال نماز هستیم (اشاره به رقص به عنوان عبادت). پس از پایان مجلس، شیخ محمد قاینی را بسیار ستود اما اشاره کرد که او با این نوع عبادت (سماع و رقص) ارتباطی ندارد.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عرفانی و تفسیر غیرمتعارف از عبادت است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان قابل درک نباشد. همچنین نیاز به پیشزمینهای از تصوف و تاریخ اسلام دارد.
حکایت شمارهٔ ۶۲
هم درین وقت که شیخ بقاین بود امامی بود آنجا مردی بزرگ، و اورا محمد قاینی گفتندی، پیوسته پیش شیخ آمدی و بدعوتها با شیخ بهم بودی. روزی شیخ را بدعوتی بردند و او در خدمت شیخ بود و سماع میکردند و رقص میکردند، آواز نماز برآمد، امام محمد گفت نماز، نماز! شیخ گفت ما در نمازیم و رقص میکرد. او از میان جمع بیرون آمد و نماز بگزارد آنگه پیش جمع آمد. چون از سماع فارغ شدند شیخ روی به جمع کرد و گفت از آنجا کی آفتاب برآید تا بدانجا کی فرو رود بر هیچ آدمی نیفتد بزرگوارتر و فاضلتر ازین مرد، اما سر مویی بازین حدیث کار ندارد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.