۱۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸

شیخ گفت وقتها هر جایی می‌گشتیمی و این حدیث سر بر پی ما نهاده بودو ما خدای را می‌جستیم در کوه و در بیابان، بودی کی بازیافتیمی و بودی کی بازنیافتیمی و اکنون چنان شده‌ایم کی خود را باز نمی‌یابیم کی همه او مانده‌ایم و آن صفت او بودو ما نبودیم، او خواهد بود و ما نخواهیم بود واکنون یک دم زدن بخودی خود می‌نتوانیم کی باشیم و ما را دعوی مشاهده و تصوف و زاهدی نرسد، کسی کی اورا چیزی نبود و نامی نباشد او را نامی توان نهاد؟ این خود محال باشد و روا نبود.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.