هوش مصنوعی: این متن شعری است که از تجربیات زندگی و عبرت‌های آن سخن می‌گوید. شاعر از روزهای جوانی که مانند گل به باد رفته است، یاد می‌کند و از تغییرات زندگی و از دست دادن عزیزانش ابراز تأسف می‌کند. او همچنین از شرایط سخت زندگی و از دست دادن دارایی‌هایش به دلیل تغییرات اجتماعی و سیاسی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان غم و اندوه و تغییرات زندگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

بخش ۱۱۴ - نتیجه افسانه خسرو و شیرین

تو کز عبرت بدین افسانه مانی
چه پنداری مگر افسانه خوانی

درین افسانه شرطست اشک راندن
گلابی تلخ بر شیرین فشاندن

به حکم آنکه آن کم زندگانی
چو گل بر باد شد روز جوانی

سبک رو چون بت قبچاق من بود
گمان افتاد خود کافاق من بود

همایون پیکری نغز و خردمند
فرستاده به من دارای در بند

پرندش درع و از درع آهنین‌تر
قباش از پیرهن تنگ آستین‌تر

سران را گوش بر مالش نهاده
مرا در همسری بالش نهاده

چو ترکان گشته سوی کوچ محتاج
به ترکی داده رختم را به تاراج

اگر شد ترکم از خرگه نهانی
خدایا ترک زادم را تو دانی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو
گوهر بعدی:بخش ۱۱۵ - در نصیحت فرزند خود محمد گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.