هوش مصنوعی:
شاعر از گفتن یک غلط پشیمان است و بیان میکند که تنها راه نجاتش، عشق و ارادت به معشوق (احتمالاً امام رضا) است. او ترجیح میدهد خاک راه معشوق باشد تا پادشاه ایران و روم. شاعر از مرگ و فراق میترسد و آرزوی وصال دارد. اشکهایش را به خون دل تشبیه میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و احساسی عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، اشاره به مرگ و فراق ممکن است برای مخاطبان جوان تر سنگین باشد.
شمارهٔ ۳۱ - قطعه ای است هنگام تبعید در خراسان
ای وای به من که یک غلط گفتم
از گفته خویشتن پشیمانم
جز جاده کوی تو نمی دانم
با این همه وسع ملک سبحانم
در ملک رضا نشستنم خوش تر
از گوشه خانه های ویرانم
خاک ره شاه هشتمین بودن
به از شاهی روم و ایرانم
ای دست اجل بگیر بازویم
وی خلعت آخرت بپوشانم
ای سنگ لحد به فرق من بنشین
وی خاک به خویش ساز پنهانم
ای شام فراق دورتر رانم
وی صبح وصال بیش تر خوانم
گوئی که مداد خون دل باشد
کامروز برون شده ز چشمانم
از گفته خویشتن پشیمانم
جز جاده کوی تو نمی دانم
با این همه وسع ملک سبحانم
در ملک رضا نشستنم خوش تر
از گوشه خانه های ویرانم
خاک ره شاه هشتمین بودن
به از شاهی روم و ایرانم
ای دست اجل بگیر بازویم
وی خلعت آخرت بپوشانم
ای سنگ لحد به فرق من بنشین
وی خاک به خویش ساز پنهانم
ای شام فراق دورتر رانم
وی صبح وصال بیش تر خوانم
گوئی که مداد خون دل باشد
کامروز برون شده ز چشمانم
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰ - قائم مقام این قصیده را از قول پاشاخان ایروانی فرموده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲ - نامه منظومی است به یکی از عمال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.