هوش مصنوعی: این شعر درباره فردی به نام جلایر است که در فقر و سرما به سر می‌برد و از شاهزاده درخواست کمک دارد. او خود را فردی راستگو و بااصول معرفی می‌کند و امیدوار است که شاهزاده به او توجه کند. شعر با دعایی برای بقای جهان و آرزوی خوشبختی برای چاکران شاهزاده پایان می‌یابد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق اجتماعی مانند فقر، امید و درخواست کمک ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، زبان و ساختار شعر ممکن است برای سنین پایین پیچیده باشد.

بخش ۵

جلایر قرض او بی حد و مر، شد
ز سرما حالتش از سگ بتر شد

جلایر تا ز نخ در زیر قرض است
ز سرما تا سحر هر شب به لرز است

چرا شه زاده از حالش خبر نیست
به فکر کودکان در به در نیست؟

جلایر هر چه گوید راست گوید
تمامی بی کم و بی کاست گوید

جلایر زاده عبد زر خریدی است
که این جا آمده بهر امیدی است

نه شه زاده به درگاهش طلب کرد
نه او ناخواسته ترک ادب کرد

اگر من پیر هستم او جوان است
سزای خدمت این آستان است

نه نا اصل و نه اوباش است این طفل
نه هر جا آش، فراش است این طفل

چرا باید که درکنجی بیفتد؟
چو گیلانی که از پنجی بیفتد

طمع دارد زلطف شاه زاده
که گردد شفقتش بروی زیاده

الهی تا جهان پاینده باشد
پس از هر رفتنی آینده باشد،

رود ادبار، آید بخت و اقبال
به هر روز و به هر ماه و به هر سال

برای چاکران شاه زاده
که بادا عمر و دولتشان زیاده
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴
گوهر بعدی:بخش ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.