هوش مصنوعی:
نویسنده در این نامه به مخاطب خود اشاره میکند که اگر سفر به سلطانآباد محقق شود، او به نمایندگی از صاحب روزگار همراه خواهد بود. در غیر این صورت، مانند گذشته در جایگاه خود باقی خواهد ماند. نویسنده از مخاطب میخواهد که اگر در خدمت شاه است، او را فراموش نکند و اگر در محل امانت است، مراقب باشد. او همچنین توضیح میدهد که تاکنون به دلیل نداشتن کاری برای مخاطب، چیزی به او نداده است، اما اکنون که احتمال میرود مخاطب در خدمت شاه باشد، هدایایی شامل یک چاقو و یک قیچی نفیس برای او فرستاده است. نویسنده از مخاطب میخواهد که این هدایا را از برادر عزیز ملکالکتاب بگیرد و در کارهایش سریع و دقیق عمل کند. در پایان، نویسنده اشاره میکند که دشمنان قوی پنجهای دارد و ابزار لازم را به مخاطب داده است تا از او حمایت کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم پیچیده تاریخی و سیاسی است و استفاده از اصطلاحات قدیمی و ادبی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد. همچنین، اشاره به روابط قدرت و دشمنیها نیازمند درک بالاتری از زمینه اجتماعی و تاریخی است.
شمارهٔ ۱۰۵ - معلوم نیست که به کی نوشته
ای راحت روح و مونس جانم: رقیمه رسید، مرقومات معلوم گردید. اگر سفر سلطان آباد واقعا تحقق بهم رساند شما از جانب جناب صاحب روزگار بنیابت و وکالت همراه خواهید بود؛ یا باز کما فی السابق:
جای داری بحضرتی که بود
چون فلک در بلند مقداری
اگر ان شاءالله در رکابید که ما را بدر شاه فراموش مکن و اگر در سرکار امانتید ویحک، این رشته همه ساله چنین باد دو تاه. تا حال که هیچ بشما نمیدادم از آن جهه بود که هیچ کاری بشما نداشتم خلاف عقل بود مال بیهوده صرف کردن و خود در معرکه بتبذیر آوردن. ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین. خلاف حالا که مظنون است ملتزم بودن شما در رکاب شاهنشاه و پس فردا شهر نو فراهان است و تقاضای پیشکش و خدمت فراوان. از یک مرد کله خشک مازندرانی تا چه حد توقع حقوق آشنائی میتوان داشت که محض سابقه خصوصیت حفظ الغیب دوستان قدیم ملاحظه کند و بی آن که داشت که محض سابقه خصوصیت حفظ الغیب دوستان قدیم ملاحظه کند و بی آن که دست آزی بلقمه دراز سازد، پاس الفت و حق صحبت نگاه دارد. رعایت حزم مقتضی آن شد که بالفعل تقبلی شایسته تقدیم شود، سبقتی در تعارف رسمی آید تا بدین واسطه اهتمامی از شما بسلف یعنی بسلم خریده باشم. بالجمله یک قبضه چاقو که بیک اسب عربی میارزد با یک عدد مقراض که بی شایبه اعتراض چشم آسمان کبود نظیر آن را ندیده برای سرکار شما فرستادم، از برادر عزیز ملک الکتاب بگیر و در قطع و فصل کارهای بنده تند و تیزتر از آن هدیه عزیز باش. و ان شکرتم لازید نکم تاجری که بفرنگ رفته بود امتعه نفیس آورد. مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. بنده تکلیف خود را در رعایت حزم بعمل آوردم دیگر آنجا دشمنانند قوی پنجه مرا، آلت جارحه بدست شما دادم تا چه کند بازوی تو. والسلام
جای داری بحضرتی که بود
چون فلک در بلند مقداری
اگر ان شاءالله در رکابید که ما را بدر شاه فراموش مکن و اگر در سرکار امانتید ویحک، این رشته همه ساله چنین باد دو تاه. تا حال که هیچ بشما نمیدادم از آن جهه بود که هیچ کاری بشما نداشتم خلاف عقل بود مال بیهوده صرف کردن و خود در معرکه بتبذیر آوردن. ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین. خلاف حالا که مظنون است ملتزم بودن شما در رکاب شاهنشاه و پس فردا شهر نو فراهان است و تقاضای پیشکش و خدمت فراوان. از یک مرد کله خشک مازندرانی تا چه حد توقع حقوق آشنائی میتوان داشت که محض سابقه خصوصیت حفظ الغیب دوستان قدیم ملاحظه کند و بی آن که داشت که محض سابقه خصوصیت حفظ الغیب دوستان قدیم ملاحظه کند و بی آن که دست آزی بلقمه دراز سازد، پاس الفت و حق صحبت نگاه دارد. رعایت حزم مقتضی آن شد که بالفعل تقبلی شایسته تقدیم شود، سبقتی در تعارف رسمی آید تا بدین واسطه اهتمامی از شما بسلف یعنی بسلم خریده باشم. بالجمله یک قبضه چاقو که بیک اسب عربی میارزد با یک عدد مقراض که بی شایبه اعتراض چشم آسمان کبود نظیر آن را ندیده برای سرکار شما فرستادم، از برادر عزیز ملک الکتاب بگیر و در قطع و فصل کارهای بنده تند و تیزتر از آن هدیه عزیز باش. و ان شکرتم لازید نکم تاجری که بفرنگ رفته بود امتعه نفیس آورد. مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. بنده تکلیف خود را در رعایت حزم بعمل آوردم دیگر آنجا دشمنانند قوی پنجه مرا، آلت جارحه بدست شما دادم تا چه کند بازوی تو. والسلام
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴ - از قول شاهنشاه مبرور به جناب حاجی سیدمحمد باقر نوشته
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶ - خطاب به میرزا ابوالقاسم همدانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.