هوش مصنوعی: این متن شعری است که در ستایش یک حاکم یا پادشاه نوشته شده است. شاعر از قدرت، عدالت، و بخشندگی این حاکم سخن می‌گوید و او را به عنوان منشأ آبادی و آزادی جهان توصیف می‌کند. همچنین، شاعر به تأثیرات مثبت حکومت این حاکم بر مردم و طبیعت اشاره می‌کند و از او به عنوان منشأ نور و برکت یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از زبان و مفاهیم پیچیده‌ی ادبیات کلاسیک و اشاره به مفاهیم سیاسی و حکومتی، برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، درک کامل مفاهیم و اشارات تاریخی و ادبی موجود در متن نیاز به دانش و تجربه بیشتری دارد.

بخش ۶ - خطاب زمین بوس

ای عالم جان و جان عالم
دلخوش کن آدمی و آدم

تاج تو ورای تاج خورشید
تخت تو فزون ز تخت جمشید

آبادی عالم از تمامیت
و آزادی مردم از غلامیت

مولا شده جمله ی ممالک
توقیع تو را به (صح ذلک)

هم ملک جهان به تو مکرم
هم حکم جهان به تو مسلم

هم خطبه تو طراز اسلام
هم سکه تو خلیفه احرام

گر خطبه ی تو دمند بر خاک
زر خیزد از او به جای خاشاک

ور سکه تو زنند بر سنگ
کس در نزند به سیم و زر چنگ

راضی شده از بزرگواریت
دولت به یتاق نیزه داریت

میرآخوری تو چرخ را کار
کاه و جو ازان کشد در انبار

آنچه از جو و کاه او نشانست
چون خوشه و کاه کهکشانست

بردی ز هوا لطیف خوئی
وز باد صبا عبیر بوئی

فیض تو که چشمه ی حیاتست
روزی ده اصل امهاتست

پالوده راوق ربیعی
خاک قدم تو از مطیعی

هرجا که دلیست قاف تا قاف
از بندگی تو می‌زند لاف

چون دست ظفر کلاه بخشی
چون فضل خدا گناه بخشی

باقیست به ملک در سیاست
پیش و پس ملک هست پاست

گر پیش روی چراغ راهی
ور پس باشی جهان پناهی

چون مشعله پیش بین موافق
چون صبح پسین منیر و صادق

دیوان عمل نشان تو داری
حکم عمل جهان تو داری

آنها که در این عمل رئیسند
بر خاک تو عبده نویسند

مستوفی عقل و مشرف رای
در مملکت تو کار فرمای

دولت که نشانه مراد است
در حق تو صاحب اعتقاد است

نصرت که عدو ازو گریزد
از سایه ی دولت تو خیزد

گوئی علمت که نور دیده است
از دولت و نصرت آفریده است

با هر که به حکم هم نبردی
بندی کمر هزار مردی

بی‌آنکه به خون کنی برش را
در دامنش افکنی سرش را

وآنکس که نظر بدو رسانی
بر تخت سعادتش نشانی

بر فتح نویسی آیتش را
واباد کنی ولایتش را

گرچه نظر تو بر نظامی
فرخنده شد از بلند نامی

او نیز که پاسبان کویست
بر دولت تو خجسته رویست

مرغی که همای نام دارد
چون فرخی تمام دارد

این مرغ که مهر تست مایه‌ش
نشگفت که فرخست سایه‌ش

هر مرغ که مرغ صبحگاهست
ورد نفسش دعای شاهست

با رفعت و قدر نام دارد
بر فتح و ظفر مقام دارد

با رفعت و قدر باد جاهت
با فتح و ظفر سریر و گاهت

عالم همه ساله خرم از تو
معزول مباد عالم از تو

اقبال مطیع و یار بادت
توفیق رفیق کار بادت

چشم همه دوستان گشاده
از دولت شاه و شاهزاده
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵ - در مدح شروانشاه اختسان بن منوچهر
گوهر بعدی:بخش ۷ - سپردن فرزند خویش به فرزند شروانشاه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.