هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تنهایی، ناامیدی و رنج‌های خود می‌گوید. او احساس می‌کند که هیچ‌کس دردش را درک نمی‌کند و به او کمک نمی‌کند. از شرایط سخت زندگی، فقر و بیماری شکایت دارد، اما در عین حال به توانایی‌های خود باور دارد و امیدوار است که روزی روشنایی‌بخش دیگران شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی مانند ناامیدی، فقر و رنج است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸

هیچ دلسوزی نداند چاره کار مرا
شمع بگریزد اگر بیند شب تار مرا

دست هر کس را بسان سبحه بوسیدم ولی
هیچکس نگشود آخر عقده کار مرا

همچو نقش پا ندارد بام و در ویرانه ام
روزگار از بس که کوته ساخت دیوار مرا

مانده در قید لباسم زانکه گاهی میفروش
می ستاند در گرو این کهنه دستار مرا

خوردنی زخم است و آشامیدنی خون جگر
چون کنم این سازگار افتاده بیمار مرا

گر سیه روزم ولی چون سرمه خواهانم بسی است
روشنی از من بود چشم خریدار مرا

نزد رندان قول و فعل من سند باشد کلیم
سهل باشد زاهد ار بد گفت اطوار مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.