۲۲۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰

تا پیش پای بیند دور از تو دیده ی ما
نزدیک کرده ره را پشت خمیده ی ما

از سیل گریه ی ما آفت زبس که دیده است
ناید به روی ما باز رنگ پریده ی ما

زآسایشی که دارد رفته بخواب راحت
در دامن قناعت پای کشیده ی ما

پیوند آشنائی از نیک و بد بریدیم
نه گل نه خار گیرد دامان چیده ی ما

دارد زاشک و مژگان آب روان و سبزه
از دل اگر به تنگی، بنشین به دیده ی ما

تا در زمین رسیده باران شرار گردد
در مزرع امید آفت رسیده ی ما

دارد به سیر گیتی همچون سخن رفیقی
دلگیر از سفر نیست نام دو دیده ی ما

زلف به پا فتاده، تأثیر آن همین است
کافتد کلیم در پا جیب دریده ی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.