۲۰۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳

اشک کواکب نگر چرخ غم اندود را
گریه فراوان بود خانه پردود را

صبر گوارا کند هرچه ترا ناخوشست
ساعتی از کف بنه آب گل آلود را

بی نمکیهای دهر کار بجائی رساند
کاختر طالع کنم داغ نمکسود را

دور جمال تو شد، گوش بنظاره یافت
مشکل اگر بشنود نغمه داود را

نیست بگیتی دو چیز جست و کم یافتم
عاشق بیشکوه را آتش بی دود را

تارک ادبار ما، لایق آن گل نبود
بر سر گردون زدیم کوکب مسعود را

هر که ببوی وفا بر سر دنیا نشست
در ته دامن کشید آتش بی عود را

نقد دو عالم کلیم، بر سر دل ریختند
شوری بختم ربود، داغ نمکسود را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.