هوش مصنوعی: این متن شعری است که از غم، ناامیدی، درد عشق و رنج‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر از افتادن نخل امید، درد دل بی‌حساب، گریه‌های بی‌فرجام و اضطراب عشق می‌نالد. همچنین اشاره‌ای به زیبایی بی‌پروای معشوق و تأثیر آن بر روح شاعر دارد. در پایان، شاعر از آه‌های بی‌پاسخ و دنباله‌روی عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۰

نخل امید ز بار افتادست
با غم از چشم بهار افتادست

بی حسابست همان درد دلم
نفسم گر به شمار افتادست

گریه زین تخم که بر سینه فشاند
ناله ها آبله دار افتادست

برد بر سر کشیم سرکوبی
حیف دستم که زکار افتادست

درد را در خور طاقت بدهند
شعله در جان شرر افتادست

دل زمانیست حق رهگذراست
هرچه در راهگذار افتادست

در دکانم ز کسادی چه که نیست
گرد بر روی غبار افتادست

اضطراب نگهت از دل ماست
باز چشمت به شکار افتادست

حسن تو با همه بی پروائی
در پی خون بهار افتادست

همه جا آه کلیم از پی دوست
گرد دنبال سوار افتادست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.