هوش مصنوعی: این متن به موضوعاتی مانند عشق، رنج‌های روحی، جدال با سرنوشت، و پناه بردن به جهل در برابر انقلاب زمان می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان آتشی ویرانگر یاد می‌کند و از دردهای ناشی از محرومیت و بی‌پناهی سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیمی مانند ایمان، کفر، و تسلیم در برابر تقدیر دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری داشته باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تسلیم در برابر سرنوشت ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۲

تمام کاهش تن جمله آفت جانست
مگوی عشق که این آتش و نیستانست

براه عشق که پائی نمی رسد بزمین
غمی که هست ز محرومی مغیلانست

بکن لباس تعلق که خار وادی قرب
گرفته دامن دیوانه ایکه عریانست

ز سود راه فنا قطره می شود دریا
حباب دشمن سر بهر جمع سامانست

رواج شور جنون کو که بینمک شد شهر
درین دو روز که دیوانه در بیابانست

ز انقلاب زمان در پناه جهل گریز
که آنچه مانده بیک حال عیش نادانست

فروغ عارضت از حلقه های زلف سیاه
چو روشنائی ایمان بکافر ستانست

بترک سر نتوانم ز سرنوشت برید
وگرنه چون قلم از سر گذشتن آسانست

ملایمت کن اگر طاقت جدل تنگست
کلیم چربی کاغذ علاج بارانست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.