هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از ناامیدی و دردهای زندگی سخن میگوید، از بیوفایی روزگار و مردم شکایت دارد و احساس تنهایی و غم را بیان میکند. او به شرایط سخت زندگی اشاره میکند و از تغییر احوالات و ناملایمات روزگار مینالد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و انتقادی آن نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.
غزل شمارهٔ ۱۰۳
پاس وفا داشتیم، بی اثر افتاده است
آفت اوقات بود خوب برافتاده است
شکوه ام از دهر نیست، داد زابنای او
در همه ملک این پدر بد پسر افتاده است
بسکه درین تنگنا چشم دلم تنگ شد
دیده ام از گلرخان بر کمر افتاده است
بر سر رحم آمد از ناله فرو خوردنم
تیر نیفکنده ام کارگر افتاده است
گرمی احباب را دیده و سنجیده ام
سردی ایام از آن گرمتر افتاده است
رشته گوهر شده است جاده ها سربسر
در ره سودای او بسکه سرافتاده است
ظاهر و باطن کلیم، همچو حبابم یکیست
صد نظر از کار ما پرده برافتاده است
آفت اوقات بود خوب برافتاده است
شکوه ام از دهر نیست، داد زابنای او
در همه ملک این پدر بد پسر افتاده است
بسکه درین تنگنا چشم دلم تنگ شد
دیده ام از گلرخان بر کمر افتاده است
بر سر رحم آمد از ناله فرو خوردنم
تیر نیفکنده ام کارگر افتاده است
گرمی احباب را دیده و سنجیده ام
سردی ایام از آن گرمتر افتاده است
رشته گوهر شده است جاده ها سربسر
در ره سودای او بسکه سرافتاده است
ظاهر و باطن کلیم، همچو حبابم یکیست
صد نظر از کار ما پرده برافتاده است
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.