۱۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۴

چاره خاموشی بود هر جا سخن در شیر نیست
تیر بر سنگ آزمودن جز زیان تیر نیست

گر بخلق الفت نمی گیرم گناه من بدان
طینت ابنای دهر از خاک دامن گیر نیست

خواری و عزت درین محنت سرا یکسان بود
آستان و مسندی در خانه زنجیر نیست

مادر گیتی که باشد نار پستان زین انار
خون بود گر بهره ای طفلان شیر نیست

عاشق و معشوق بی آمیزش هم ناقصند
شاهد این مدعی به از کمان و تیر نیست

کار فردا با کریمی دان که آن از شوق عفو
عذرها را نشنود گر بدتر از تقصیر نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.