هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از جدایی، عشق نافرجام، و درد فراق سخن می‌گوید. شاعر از دلربایی که باعث دوری از خود شده، گلایه دارد و به تصاویری مانند تیر عشق، تنگی مجال وصال، و پرواز مرغ الفت اشاره می‌کند. همچنین، از وفاداری و بی‌وفایی در راه عشق و رنج‌های آن صحبت می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند درد فراق و بی‌وفایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۲

هر کس بتو دلربا نشیند
بسیار ز خود جدا نشیند

همچون هدفم سفید شد چشم
تا ناوک تو بجا نشیند

از بس تنگست بزم وصلت
جا نیست که نقش پا نشیند

مرغ الفت پرید ازین باغ
شبنم از گل جدا نشیند

باشد بلبت نشان دندان
نقشی که بمدعا نشیند

در دامن من فلک کند سیر
خاری که مرا بپا نشیند

از کوی وفا هر آنکه برخاست
در راه تو بیوفا نشیند

از راه وصال برنخیزد
گردی که بروی ما نشیند

در بزم جهان کلیم شمعست
می سوزد هر کجا نشیند
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.