۱۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۶

گر همتم کناره ز دنیا نمی کند
تقلید گوشه گیری عنقا نمی کند

تا ناخن از پلنگ نگیرد بعاریت
ایام از دلم گرهی وا نمی کند

از جور آشنا نرمد هر که آشناست
ساحل ز تیغ موج محابا نمی کند

گر پی برد که گوشه نشینی چه راحتیست
سیلاب سیر دامن صحرا نمی کند

رفت آنکه چشم حسرت ما وقف گریه بود
امروز غیر خنده بدریا نمی کند

نخوت نمی خرد ز کسی تنگدست فقر
سرمایه چون ندارد سودا نمی کند

دل را بآرزوی لبت نیست دسترس
مسکین نمک بدیگ تمنا نمی کند

عزت گل ملایمتست ارنه پنبه را
ایام تاج تارک مینا نمی کند

در تنگنای خلوت غم می کند کلیم
وجدی که گردباد بصحرا نمی کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.