۱۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۰

برای داغ تو بر دل توان و تاب نوشتند
دگر خراج برین منزل خراب نوشتند

به پیش هر الف زخم، صفر داغ نهادند
ستمکشان چو جفای ترا حساب نوشتند

همیشه دجله و جیحون چو دوستان قدیمی
ز موج نامه باین دیده پر آب نوشتند

جفاکشان پی آرام دل بصفحه سینه
ز زخم تیغ تو تعویذ اضطراب نوشتند

کلیم را تو سگ خویش خوانده ای، عجبی نیست
گرش سر آمد اهل وفا خطاب نوشتند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.