هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، غزلی عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق، تنهایی، و رنجهای روحی خود سخن میگوید. او از گلستان، بلبل، ساقی، و اشک به عنوان نمادهایی برای بیان احساساتش استفاده میکند. همچنین، مفاهیمی مانند عزلت، گوشهگیری، و شکایت از روزگار نیز در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و تنهایی نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارند.
غزل شمارهٔ ۲۹۸
با آن رخ شکفته چون عزم گلستان کرد
در زیر بال بلبل گل روی خودنهان کرد
مانند شیشه می بی گریه پیش ساقی
حرفی نمی توانم از درد دل بیان کرد
آنجا که طبع یابد لذت ز گوشه گیری
صد سال همزبانی با سایه می توان کرد
از کشتن اسیران گیرد کجا ملالش
تیری که بزم عشرت در خانه کمان کرد
عزلت مگو که ما را در پرده خفا داشت
عیش و حضور ما را ز چشم بد نهان کرد
مکتوب اشک شسته دادم بقاصد او
یعنی که انتظارت چشم مرا چنان کرد
سرپنجه رفت از دست از بس گزیدم انگشت
رفت آنکه در غم او خاکی بسر توان کرد
از زیر چرخ بگریز، یادم مزن که نتوان
از آسمان شکایت در زیر آسمان کرد
اشکم کلیم آموخت از جلوه اش روانی
سر و قدش نفس را در سینه ام فغان کرد
در زیر بال بلبل گل روی خودنهان کرد
مانند شیشه می بی گریه پیش ساقی
حرفی نمی توانم از درد دل بیان کرد
آنجا که طبع یابد لذت ز گوشه گیری
صد سال همزبانی با سایه می توان کرد
از کشتن اسیران گیرد کجا ملالش
تیری که بزم عشرت در خانه کمان کرد
عزلت مگو که ما را در پرده خفا داشت
عیش و حضور ما را ز چشم بد نهان کرد
مکتوب اشک شسته دادم بقاصد او
یعنی که انتظارت چشم مرا چنان کرد
سرپنجه رفت از دست از بس گزیدم انگشت
رفت آنکه در غم او خاکی بسر توان کرد
از زیر چرخ بگریز، یادم مزن که نتوان
از آسمان شکایت در زیر آسمان کرد
اشکم کلیم آموخت از جلوه اش روانی
سر و قدش نفس را در سینه ام فغان کرد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.