۱۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۹

زپایم دهر خاری برنیاورد
که بختم صد بلا بر سر نیاورد

اجل از شیرمردان هر که را برد
بجایش دهر جز دختر نیاورد

درین عهد از رواج تیره روزی
کس آئینه بروشنگر نیاورد

قدم افشرد هر جا غیرت عشق
جگر پائی کم از خنجر نیاورد

زحسن عاقبت این بس، که دوران
به پیش ما ز بد بدتر نیاورد

چه دلسوزی کنی چون رفتم از دست
کسی از کشته پیکان بر نیاورد

سرم چون دولت فتراک دریافت
کلیم از درد ما سر در نیاورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.