هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از سرگشتگی، عشق، صبر و امید سخن می‌گوید. شاعر از دل‌های سرگشت، عشق بی‌قرار و رنج‌های راه عشق می‌نویسد و به مفاهیمی مانند صبر، انتظار و تقدیر نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۰

کی بود سرگشتگی ها را دل از سر واکند
خویش را دیوانه یک شهر و یک صحرا کند

پا اگر فرسود شاید دستگیر تن شود
همچو نقش بوسه در یک آستان مأوا کند

سود سودای نمک ما را سوی کشمیر برد
اعتباری بخت شور آنجا مگر پیدا کند

دوستان نازک مزاج و ما بسی نازک دماغ
چون کسی اوقات صرف پاس خاطرها کند

در دلی گر ره نداریم آنهم از تقصیر ماست
کس باین سرگشتگی در خاطری چون جا کند

در قدم گلزار دارد ره نورد راه شوق
می زند بر سر اگر خاری برون از پا کند

سیل را در ره مقام از اختیار خویش نیست
مهلتی باید که سد راه را صحرا کند

گر ببزمت دیر می آید کلیم از صبر نیست
موسمی باید که کس آهنگ این دریا کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.