هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی‌های خود در زندگی و گرفتاری‌های مادی و معنوی می‌گوید. او احساس می‌کند که دنیا به او روی خوش نشان نمی‌دهد و از فقر و مشکلات رنج می‌برد. با این حال، به‌رغم همه کمبودها، هنوز هم امید و همتی در خود می‌بیند. او از دنیا و نعمت‌های رنگارنگ آن دلزده است و آرزو می‌کند که از شر این دلبستگی‌ها رها شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، بیان احساسات غمگین و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۴

هیچکاری برنمی آید ز دست تنگ من
ورنه جنگی نیست دامان ترا با چنگ من

طینتم بر عاریتهای جهان چسبیده است
گر فشانی گرد از رویم بریزد رنگ من

بسکه خرسندم زکنج فقر کاسیبش مباد
نعمت الوان بود غمهای رنگارنگ من

با همه کم فطرتی دارم ز همت گوشه ای
در نیاید هیچگه دنیا بچشم تنگ من

کام دنیا چیست کز ناکامیش باشد هراس
آخر این رنگ حنا گو رفته باش از چنگ من

شیشه خود را که می آرد بسنگ ما زند
کس بجنگ من نمی آید کلیم از ننگ من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.