هوش مصنوعی: این شعر بهاری از صفاالدین اردبیلی، زیبایی‌های فصل بهار و عناصر طبیعی مانند گل‌ها، بلبل، لاله و نرگس را توصیف می‌کند. شاعر با استفاده از استعاره و تشبیه، طبیعت را به لشکری با گل‌های بی‌شمار و کتاب‌های باز تشبیه می‌کند. همچنین، احساساتی مانند شادی، حسرت و مستی را در قالب تصاویر شاعرانه بیان می‌نماید.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم استعاری و عرفانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان ادبی و پیچیدگی‌های زبانی آن، مناسب مخاطبانی است که با ادبیات فارسی آشنایی نسبی دارند.

غزل شمارهٔ ۵۳۱

آمد بهار و لشکر گل در رکاب او
صحرانشین بود سپه بیحساب او

هر نوبهار طفل دبستان گلشنست
هر غنچه ایکه وا شده باشد کتاب او

بلبل بروی گل غزلی را که سر کند
بیدردم ار بدیهه نگویم جواب او

خوش آب و رنگ لاله فزون شد مگر نوبهار
آمیخت خون توبه ما با شراب او

نرگس بلاله بیند و دارد تأسفی
چون سرخوشی که سوخته باشد کباب او

بر شاخ از شکوفه فکندست نوبهار
پیراهن تری که نیفشرده آب او

هر جا که خوشدلی است ز محنت نشانه ایست
بنگر بشاهد گل و نیلی نقاب او

با شرم او کلیم چه سازم که همچو گل
هر چند مست گشت فزون شد حجاب او
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.