هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد و رنج عاطفی، ناامیدی و اندوه عمیق سخن می‌گوید. شاعر از غم‌های بی‌پایان، دل‌شکستگی و آشفتگی روحی خود می‌نالد. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق ناکام، جدایی، نفاق و رنج‌های درونی اشاره دارد. در نهایت، شاعر از اشک‌هایش می‌گوید که حتی در نامه‌ها نیز اثری از سیاهی باقی نگذاشته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و روان‌شناختی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند دل‌شکستگی و رنج‌های روحی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۱

تا کی خورم غم دل با نیم جان خسته
دست شکسته بندم بر گردن شکسته

جمعیت هواسم ناید بحال اول
گمگشته دانه ای چند از سبحه گسسته

یکدسته کرده دوران گلهای نه چمن را
وز آن زه گریبان بر دسته رشته بسته

اهل جان نشانشان یکرنگ آشکارست
گرد نفاق دلها بر چهره ها نشسته

مشکل ز تن برآید جان علایق آسود
چسبیده بر غلافست شمشیر زنگ بسته

دارم دلی که هرگز نشکسته خاطریرا
بیمار گشته از غم، پرهیز اگر شکسته

در دامگاه عشقت جانکاه صید و صیاد
مرغ پریده از دام تیر ز صید جسته

اشکت کلیم نگذاشت در نامه ها سیاهی
بهر که می فرستی مکتوبهای شسته
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.