۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

ای دوست نقاب زلف بگشا
بی پرده بما جمال بنما

حیفست جمال ذات مطلق
مخفی شده در صفات و اسما

رخسار تو گر نقاب برداشت
هر ذره نمود مهر والا

در کسوت صورتست و معنی
پیوسته جمال دوست پیدا

در پرتو حسن اوست حیران
جان و دل عاشقان شیدا

بگشود صبا گره ز زلفت
از دام بلا رهید جانها

هر دم بلباس غیر آن یار
بر جمله جهان نمود خود را

پیداست ز روی ماه رویان
خورشید جمال دلبر ما

هر لحظه بنقش دیگر آن یار
بر دیده دل شود هویدا

گه خضر و گهی مسیح گردد
گه آدم و نوح و گاه حوا

آزاده ز قید شد اسیری
تا دید جمال دوست هر جا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.