هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج عشق نافرجام و اشتیاق به دیدار معشوق است. شاعر از فراق و سوز عشق مینالد و از معشوقی میگوید که جان او را تسخیر کرده است. او از مستی عشق سخن میگوید و اظهار میکند که هیچگاه از این حالت هشیار نخواهد شد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۳
ای بدیدار تو روشن دیده گریان ما
محنت عشقت دوای درد بی درمان ما
خانه دل پاک کردم از غبار غیر یار
تا مگر نقش رخش گردد دمی مهمان ما
خاک گشتم در هوای لعل چون آب حیات
کم نشد از دل زمانی آتش سوزان ما
خون دل خواهد که ریزد غمزه تولیک شد
آب حیوان لب لعلت بلای جان ما
من ازین مستی کجا هشیار گردم تا ابد
در ازل چون بامی لعل توشد پیمان ما
میکند ایمان جانم را نهان در هر نفس
در نقاب کفر زلف عنبرین جانان ما
یار چون حیران خویشم دیدگفت از عین ناز
ای اسیری تا بکی باشی چنین حیران ما
محنت عشقت دوای درد بی درمان ما
خانه دل پاک کردم از غبار غیر یار
تا مگر نقش رخش گردد دمی مهمان ما
خاک گشتم در هوای لعل چون آب حیات
کم نشد از دل زمانی آتش سوزان ما
خون دل خواهد که ریزد غمزه تولیک شد
آب حیوان لب لعلت بلای جان ما
من ازین مستی کجا هشیار گردم تا ابد
در ازل چون بامی لعل توشد پیمان ما
میکند ایمان جانم را نهان در هر نفس
در نقاب کفر زلف عنبرین جانان ما
یار چون حیران خویشم دیدگفت از عین ناز
ای اسیری تا بکی باشی چنین حیران ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.