هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر آرزو می‌کند که دلش همیشه به یار بسته باشد و جانش فدای غم او شود. او معتقد است هر دلی که در کوی معشوق نباشد، آواره خواهد بود و عاشقی که از خود فانی نشده، از فراق در رنج خواهد بود. شاعر عشق به معشوق را بر بهشت و حور ترجیح می‌دهد و آرزو می‌کند هر کس که جمال معشوق را دید، سر خود را فدای او کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا در عشق و فداکاری ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک داشته باشد.

شمارهٔ ۴۲

دل بسته بزلف یار بادا
جانم بغمش فگار بادا

هر دل که مقیم کوی او نیست
آواره هر دیار بادا

برجان و دلم ز عشق جانان
درد و غم بی شمار بادا

عاشق که فنا نگشت از خود
ز اندوه فراق زار بادا

دل را که هوای وصل یارست
از حور و بهشت عار بادا

هر سر که نگشت خاک پایت
بر باد فنا غبار بادا

هرکس که جمال روی او دید
سرها برهش نثار بادا

دل را که بعشق یار کارست
بی کار ز کاروبار بادا

جانم ز شراب لعل جانبخش
چون چشم تو پر خمار بادا

هرکس که میان بعشق در بست
از غیر تواش کنار بادا

منزلگه جان تو اسیری
دایم خم زلف یار بادا
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.