هوش مصنوعی: شاعر در این متن عشق و درد ناشی از آن را بر شادی و عیش ترجیح می‌دهد و بیان می‌کند که عاشقان همواره در رنج و تعب هستند. او عشق را آتش‌جان‌سوزی می‌داند که دل عاشق را می‌سوزاند و از فنای خود در راه عشق سخن می‌گوید. شاعر همچنین اشاره می‌کند که عشق فراتر از مرزهای قومی و جغرافیایی است و عاشقان را در همه جا می‌توان یافت. در نهایت، او خود را اسیر دام عشق می‌داند و این اسارت را لقب خود می‌خواند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۰

من نخواهم شادی و عیش و طرب
درد و سوز عشق خواهم روز و شب

از غم و محنت گریزانند خلق
ما بجان جویای دردش ای عجب

وصل مطلوب آرزوی طالب است
من فنای خویش خواهم زین طالب

سوز دل آمد نشان عاشقی
ساز راه عشق رنجست و تعب

آتش جان سوز عشقش هر زمان
از دل عاشق برآرد صد لهب

دایما خواهم که باشد جان و دل
ز آتش سودای او در تاب تب

ز آتش عشق تو جان عاشقان
کی بسوزد، می فروزد چون ذهب

فتنه جویی جمله برچون عشق نیست
در میان ترک و تاجیک و عرب

آفتاب عشق از ذرات کون
گشت طالع عاشقان یاللعجب

در بقای عشق گشتم من فنا
عین عشقم این زمان از فضل رب

من اسیر دام عشقم لاجرم
شد اسیری در جهان ما را لقب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.