هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و شیدایی به معشوق میگوید که جمال او همه را مجذوب خود کرده است. شاعر از سوز دل، اشتیاق به دیدار معشوق، و دشواریهای عشق سخن میگوید. توصیفهایی از زلف و لب معشوق و تأثیر آن بر عاشقان نیز در شعر دیده میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۵۸
ای در انوار جمالت گشته شیدا شیخ و شاب
ذره وار از مهر رویت عاشقان در اضطراب
همچو شمع از سوز دل گریان همه شب تا بروز
سالها بودم که تا رویش بدیدم بی نقاب
جان دهد دل از برای بوسه لعل لبش
چون کند تشنه است از آن، جان می دهدازبهرآب
چشم مستش تا بدام آرد دل خلق جهان
همچو صیادان جادو خویش را کرده بخواب
جان بسودای خیال آن دهان و زلف باز
دل نهد بر هیچ و آنکه میرود در پیچ و تاب
مغرب جانهاست کویش چون برآمد ماه من
زان قیامت خاست کز مغرب برآمد آفتاب
در میان ما و دلبر نیست حاجب جز رقیب
کاشکی یک لحظه میدیدیم رویش بی حجاب
مشک را گر نسبتی با زلف او کردم چه شد
نه خطا کردم که گفتم چین زلفش مشکناب
چون اسیری هر که شد در بند زلف ماه روی
از سیه بختی بود آشفته حال و بس خراب
ذره وار از مهر رویت عاشقان در اضطراب
همچو شمع از سوز دل گریان همه شب تا بروز
سالها بودم که تا رویش بدیدم بی نقاب
جان دهد دل از برای بوسه لعل لبش
چون کند تشنه است از آن، جان می دهدازبهرآب
چشم مستش تا بدام آرد دل خلق جهان
همچو صیادان جادو خویش را کرده بخواب
جان بسودای خیال آن دهان و زلف باز
دل نهد بر هیچ و آنکه میرود در پیچ و تاب
مغرب جانهاست کویش چون برآمد ماه من
زان قیامت خاست کز مغرب برآمد آفتاب
در میان ما و دلبر نیست حاجب جز رقیب
کاشکی یک لحظه میدیدیم رویش بی حجاب
مشک را گر نسبتی با زلف او کردم چه شد
نه خطا کردم که گفتم چین زلفش مشکناب
چون اسیری هر که شد در بند زلف ماه روی
از سیه بختی بود آشفته حال و بس خراب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.