هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و درد آن سخن می‌گوید. او زیبایی معشوق را با عناصر طبیعی مانند خورشید و ماه مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که توصیف این زیبایی غیرممکن است. همچنین، شاعر به بی‌قراری عاشق و ناتوانی در بیان احساساتش اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارند.

شمارهٔ ۶۸

باکوی تو از روضه رضوان نتوان گفت
با روی تو از حور و زغلمان نتوان گفت

از عاشق دیوانه مجوئید سلامت
با بیخبران از سر و سامان نتوان گفت

با زاهد بی ذوق مگو سر اناالحق
اسرار سلاطین چو بعامان نتوان گفت

خورشید صفت ز آینه جمله ذرات
چون گشت عیان روی تو، پنهان نتوان گفت

درد دل عاشق نشود به بمداوا
با درد و غم عشق ز درمان نتوان گفت

حسن تو ندانم به چه تشبیه توان کرد
خورشید جمالت مه تابان نتوان گفت

عاشق ز غم عشق چو شد بی دل و بی دین
باوی دگر از کفر و ز ایمان نتوان گفت

دلدار که پیمان شکن و جور و جفا خوست
باوی سخن از مهر و ز پیمان نتوان گفت

جانا چه کند چاره این درد اسیری
چون حال و دل خویش بجانان نتوان گفت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.