هوش مصنوعی:
شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید و خود را رند، قلاش، و میپرست معرفی میکند. او از فراغت از همه چیز به خاطر عشق معشوق میگوید و آرزوی وصال با او را دارد. شاعر از سربلندی در عاشقی و فداکاری برای معشوق سخن میگوید و اشاره میکند که حتی اگر عابد بتپرست بوده، با دیدن جمال یار، حقیقتپرست شده است. او همچنین از مستی از لب لعل معشوق و رهایی از خودپرستی در پرتو خورشید روی معشوق صحبت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارههای پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۷۸
معشوق باز و رندم و قلاش و می پرست
دارم بعشق دوست فراغت زهر چه هست
پیوند کن بوصل، دل پاره پاره را
ماخود شکسته ایم چه حاجت دگر شکست
در عاشقی بهر دو جهان گشت سربلند
عاشق که شد بعشق تو چون خاک راه پست
عمری ز بهر دیدن او دست و پا زدم
چون رو نمود حیف که کلی شدم ز دست
چون دور شد نقاب جلال از جمال یار
گردد عیان که عابد بت بود حق پرست
آن دم که در خمار عدم بود جام و می
جانم ز باده لب لعل تو بود مست
خورشید روی دوست چو بر جان و دل بتافت
گر خود پرست بود اسیری ز خود برست
دارم بعشق دوست فراغت زهر چه هست
پیوند کن بوصل، دل پاره پاره را
ماخود شکسته ایم چه حاجت دگر شکست
در عاشقی بهر دو جهان گشت سربلند
عاشق که شد بعشق تو چون خاک راه پست
عمری ز بهر دیدن او دست و پا زدم
چون رو نمود حیف که کلی شدم ز دست
چون دور شد نقاب جلال از جمال یار
گردد عیان که عابد بت بود حق پرست
آن دم که در خمار عدم بود جام و می
جانم ز باده لب لعل تو بود مست
خورشید روی دوست چو بر جان و دل بتافت
گر خود پرست بود اسیری ز خود برست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.