هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و بی‌قید و شرط شاعر به معشوق است. شاعر از درد فراق و اشتیاق به وصال یار می‌نالد و عشق را فراتر از هر دین و مذهبی می‌داند. او خود را اسیر جمال معشوق می‌داند و از درد دوری شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و مفاهیم انتزاعی مانند فنا در عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند بی‌قیدی مذهبی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.

شمارهٔ ۸۵

مرادم وصل یار نازنین است
دلم را وایه از جانان همین است

سلاسل را چو زلف یار گفتند
بود در گردن ما گر چنین است

بقصد جان ما آن چشم خونریز
چو ترک مست دایم در کمین است

براه عشق رو بی قید مذهب
که رأی عاشقان مطلق بدین است

دلا در عاشقی با درد و غم ساز
درخت عشق را چون میوه این است

کجا باشد دلم را درد دوری
چو با جانان همیشه جان قرین است

اسیری در جمالش چون فنا شد
ازآن رو بیخبر از کفر و دین است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.