۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸

هرگز نبود حسن ترا مبداء و غایت
نه عشق مرا هست نهایت نه بدایت

بی هادی عشقت بخدا سالک عاشق
هرگز نتواند که رود راه هدایت

زاهد که همه در پی حوری و بهشت است
دیدار تو میجست اگر داشت درایت

عاشق نبرد جان بسلامت ز ره عشق
از جانب معشوق اگر نیست حمایت

بس دور فتادست ز معشوق و ره عشق
هرکو نکند جانب عشاق رعایت

ره سوی وصال تو برد این دل مهجور
هرگه که درآید بمیان دست ولایت

بر حال دل زار اسیری ز توای جان
از عین ترحم نظری هست کفایت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.