هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر اسارت شاعر در زلف یار و دام فتنه‌های اوست. شاعر زیبایی یار را بی‌نظیر و مانند خورشید تابان توصیف می‌کند و عشق به او را باعث رهایی از دنیا می‌داند. همچنین، اشاره‌ای به راه طریقت و اهمیت هدایت مرشد در مسیر عشق دارد. شاعر تأکید می‌کند که دلش سال‌هاست اسیر زیبایی یار است.
رده سنی: 15+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای سنین پایین دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۹۱

بقید زلف تا جانم اسیر است
دلم در دام فتنه پای گیر است

درون پرده ذرات عالم
رخت تابان چو خورشید منیر است

گرفتاران عشقت را فراغت
ز شاه و شحنه و میر و وزیر است

هوای گلشن حسنت ازآن رو
نرفت از جان که جای دلپذیر است

نسیم زلف جانانرا چه نسبت
ببوی عنبر و مشک و عبیر است

چگویم وصف یاری کو بعالم
بخوبی و ملاحت بی نظیر است

ز فکر هر دو عالم گشت آزاد
بقید عشق او هر کو اسیر است

دلا گر میروی راه طریقت
مشو ایمن که بس راهی خطیر است

توانی بود سالک در ره عشق
ترا گر رهنما ارشاد پیر است

دلم راه هدایت زان سبب یافت
که شیخ مرشدم شیخ کبیر است

نه امروز است دل شیدای حسنش
اسیری ما چنین بودیم دیرست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.