هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی و رابطه عاشق و معشوق می‌پردازد. شاعر از اسارت در عشق، رضایت از غم عشق، انتقاد از زاهد و دیوانگی عاشق سخن می‌گوید. همچنین به تأثیر نگاه معشوق، گلزار درون و تجلی نور الهی اشاره می‌کند. در پایان، شاعر به باده عشق و بی‌اعتباری دنیا می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند دیوانگی عشق و انتقاد از زهد ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.

شمارهٔ ۹۴

اسیر عشق تو از هردوکون آزاد است
کسی که با غم تو مونس است دلشاد است

چه منع عاشق دیوانه میکنی زاهد
بعشق دوست ندانم ترا چه واداداست

مکن ملامت عاشق بعشق ورزیدن
که کار عشق نه کسبی است بل خداداد است

بغمزه چشم تو بنیاد غارت جان کرد
ز ترک مست نپرسی که این چه بنیاد است

درون خلوت جانم هزار گلزار است
خیال روی تو آنجا چو رخت بنهادست

جهان ز تاب تجلی شدست غرقه نور
مگر که یار ز رخسار پرده بگشادست

بیک کرشمه ز عشاق جان و دل بربود
بدلبری چه توان گفت کو چه استاد است

بنوش باده عشق و بریش زهد بخند
چه اعتبار بکار جهان که برباد است

همیشه کارتو سوزست و ناله و زاری
اسیریا بخدا گو ترا چه افتادست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.