هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وصال با معشوق الهی سخن می‌گوید و عقل را از دخالت در این عشق بازمی‌دارد. او بر این باور است که جمال الهی در همه عالم نمایان است و عارفان حقیقی، اسماء الهی را سایه‌ای از حق می‌دانند. همچنین، وحدت حق را در کثرت جهان می‌بیند و معتقد است که نور ذوالجلال در همه عالم روشن است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۵

دلم با دوست دایم در وصالست
فراق از وی مرا دیگر محالست

برو ای عقل رخت خویش بربند
که عشق از گفت و گویت در ملالست

سلاطین رااگر مال است مارا
گدائی درش مال و منالست

حجاب تو توئی آمد و گرنه
همه عالم جمالش را مثالست

به پیش عارف حق بین دو عالم
مر اسمای الهی را ظلالست

هرآنکو وحدت حق را ز کثرت
ببیند بی گمان صاحب کمالست

به پیش چشم تو روشن اسیری
همه عالم بنور ذوالجلالست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.